مدرسه زیبایی کابل
مدرسه زیبایی کابل

مدرسه زیبایی کابل

نشر نگاه
قیمت: ۱,۸۵۰,۰۰۰ ریال

مؤلف: دبورا رودریگز

مترجم: شهره میرعمادی

بخشی از متن کتاب:
«ساعت هشت صبح است و سر و کلۀ مشتری‌ها کم‌کم پیدا می‌شود. یکی‌یکی وارد می‌شوند. اگر هر روز دیگری بود، من الآن در خواب ناز بودم، یا داشتم در دلم به خروس همسایه که باز هم سحر مرا بیدار کرده بود بد و بیراه می‌گفتم. شاید غرغرم از سر و صدای گاری سبزی‌فروشان دوره‌گرد بود که سۀ صبح بیدارم کرده بودند. اما امروز روز خواب نیست، روز نامزدی روشنه است و من از همین الآن حاضر و آماده سر کار هستم. تا همین‌جا چهار سیگار دود کرده‌ام و دو فنجان بزرگ قهوه خورده‌ام. مسئول آشپزخانه هنوز نیامده و من ناچار خودم دست‌به‌کار شدم. فکر نکنید کار ساده‌ای بود، حتی هنوز آب جوش آوردن را یاد نگرفته‌ام. این کار در افغانستان به مهارت و اطلاعات به‌روز نیاز دارد. هر وقت مجبور شوم خودم چیزی حاضر کنم، باید کنار همۀ شعله‌های اجاق، کبریت روشن بگذارم و با حفظ فاصله، گردونه‌ها را امتحان کنم. فاصله بگیرم تا وقتی یکی از آنها که با انفجار جریان گاز روشن می‌شود مرا نسوزاند. بعد کتری را روی شعله می‌گذارم و در دلم دعادعا می‌کنم که‌ آن ظرف که آب را از آن برداشته‌ام حاوی آب آشامیدنی بوده باشد و اگر نبوده باکتری‌های آن با جوشیدن از بین بروند.
اول از همه مادرشوهر می‌رسد. جلو می‌روم و به رسم خوش‌آمدگوییِ افغان‌‌ها دست یکدیگر را می‌گیریم و سه‌ بار گونه‌های هم را می‌بوسیم. روشنه پشت سر اوست: شبح کوچک آبی‌رنگی در حجاب سنتی افغانی. سرتاپایش پوشیده است. فقط جلوی چشمانش قسمتی توری‌دوزی‌شده دارد که اجازه می‌دهد دید محدودی به دنیای بیرون داشته باشد. اما توری روی دماغش جمع شده و دید او را بسته. این است که موقع ورود سکندری می‌خورد. می‌خندد. توی آن پارچۀ مواج گیر افتاده، با دست‌هایش بال‌بال می‌زند تا آنکه تعادلش را حفظ کند. خواهرشوهرها به کمکش می‌روند و او را به اتاق می‌آورند. اینجا روشنه حجابش را با یک حرکت درمی‌آورد و روی یکی از سشوارها آویزان می‌کند.
به فریاد می‌گوید: «وای، انگار به دوران طالبان برگشته بودم»، چون او از دوران طالبان به بعد، یعنی از سال ۲۰۰۱، هرگز برقع نپوشیده بود. روشنه معمولاً لباس‌هایش را خودش می‌دوزد. ساری‌ها و شلوارقمیص‌های خیلی قشنگ و اغلب در زمینه‌های یاسی و گل‌بهی، سبز لیمویی و زنگاری برای خود می‌دوزد. لباس‌های خوش‌رنگش، به‌خصوص در زمینۀ سراسر خاکستری شهر کابل و یا حتی در جمع‌های بزرگ بین زنان دیگر با لباس‌های تیره و بی‌روحشان، چون زیبایی رنگین پروانه‌ای به چشم می‌آید. اما امروز، در رعایت سنت‌های روز عروسی و نامزدی برقع به تن کرده است. امروز صبح او، در خانۀ پدری، زیر این پوشش خود را فروبرده و اینجا آمده تا شش ساعت دیگر در پوشش سنگین دیگری از سایۀ چشم غلیظ، مژه‌مصنوعی‌هایی به بزرگی بال پرستوها، موهایی بی‌حرکت و پرحجم چون موهای مجسمه‌های یادبود و لباسی پرزرق‌وبرق‌تر از چرخ و فلک‌ها دوباره ظهور کند. در امریکا مردم چنین ظاهری را فقط بر ملکه‌های کارناوال‌ها می‌بینند. در افغانستان، به دلایلی که من هیچ نمی‌فهمم، اینچنین آرایش‌ها نمایه‌ای است که بکارت عروس را اعلام می‌کند.»

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین