مؤلف: فرانتس کافکا
مترجم: عبدالرحمان صدریه
بخشی از متن کتاب:
«کا» تأملی کرد. پس قصر وی را بهعنوان مسّاح میشناسد. فکر کرد این شناسایی ازاینجهت به ضرر اوست که نشان میداد قصر از همهچیز لازم و مربوط به او آگاه است. لبخندی زد و با سنجش قوای طرفین، مبارزه را قبول کرد، ولی از طرف دیگر به نظر او این مطلب ثابت میکرد که تابهحال ارزش واقعیاش درک نشده بوده است و در آینده از آزادی بیشتری، و شاید زیادتر ازآنچه از ابتدا میتوانست امیدوار باشد، برخوردار خواهد بود و چنانچه آنها تصور کنند از راه قبول یا عدم قبول سِمت مسّاحی خواهند توانست وی را دائماً در وحشت نگاهدارند اشتباه کردهاند. از این فکر فقط کمی چندشش شد...