مؤلف: یوستین گردر
مترجم: نازنین عرب
بخشی از متن کتاب:
«من در اتاقم یک قاب بزرگ از عکسهای پدرم دارم. اینکه عکسهای کسی را داشته باشی که حالا دیگر زنده نیست اصلاً دلچسب نیست. ما چندتایی فیلم هم از پدرم داریم. با اینکه پدرم صدای مردانه و زیبایی داشت، فکر میکنم گوش کردن به صدایش هم کمی ترسناک است.
شاید بهتر بود نگاه کردن به فیلمهای کسی که دیگر وجود ندارد یا حتی کسی که دیگر با ما زندگی نمیکند ممنوع میشد، به نظرم درست نیست به زندگیِ مردهها سرک بکشیم.
در بعضی از فیلمها صدای خودم را هم میشنوم، صدایی نازک شبیه جیکجیک که من را یاد جوجه میاندازد.
آن موقعها اینطور بود: پدرم صدای بم بود، من صدای زیر.
در یکی از فیلمها من روی شانههای پدرم نشستهام و تلاش میکنم به ستارۀ طلایی روی درخت کریسمس چنگ بزنم. نباید بیشتر از یک سال داشته باشم و این کار آنقدر برایم سخت است که نمیتوانم انجامش بدهم.
وقتی مامان به فیلمهای من و پدر نگاه میکند، عقب میایستد و از خنده رودهبر میشود. آن روزها مامان بود که پشت دوربین فیلمبرداری میایستاد و از ما فیلم میگرفت. فکر نمیکنم مادرم وقتی به فیلمهای پدرم نگاه میکند باید خوشحال باشد یا بخندد. فکر نمیکنم پدرم هم دوست داشت به این چیزها فکر کند. حتماً میگفت این خلافِ قوانین است.»