مؤلف: افسانه غیاثوند
-بی عشق سرکوفته از کدام درد به سایة این همه سنگ پناه آوردهای؟ هیچ نمیگفت چنبر زده بود به دور آرزویی کور؛ خزیدن در آغوش کلاف سردرگمی شاید و تا چشم کار میکرد کویر...